سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  در کتاب انوار المشعشعین آمده است: «شخصى به نام سید عبدالرحیم که مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب دیدم در قبرستان بزرگ قم جمعیت ‏بسیارى هستند. در این هنگام شخص بزرگوارى را - که سوار بر اسبى بود - دیدم . او را که از بازارچه مى‏آمد، مشاهده نمودم . پشت‏ سر آن سوار، شخصى گفت: «این سوار، حضرت حجت علیه السلام مى‏باشد.» تا این خبر را شنیدم، سراسیمه به دنبال آن حضرت شتافتم؛ دیدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پیاده شد. صحن خلوت بود؛ کسى را جز آن حضرت و شخصى که همراه بود، در آنجا ندیدم، مشاهده کردم که آنها عبور کردند تا به صحن عتیق رسیدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم . با خود گفتم: «نگهداشتن اسب خوب است‏ یا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهى حضرت را برگزیدم و افسار اسب را به دست همان شخص که همراه امام بود، دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، دیدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه علیهاالسلام توقف کرد.
     هیچ کس از خدام نبودند. پیش خودم فکر کردم آیا به حضور حضرت بروم یا نروم؟ در کنار رواق ایستادم؛ صداى آن حضرت را مى‏شنیدم، اما چیزى نمى‏فهمیدم. پس از مدتى آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت ‏سر او به راه افتادم . ناگهان ناپدید شد و هر چه جستجو کردم، دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.»
برگرفته از سایت حضرت معصومه
نوشته شده توسط مهدی | پنج شنبه 86 آبان 10 | ساعت 12:0 صبح | ...

آقاى شیخ عبدالله موسیانى از حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى نقل کردند: «شب زمستانى بود که من دچار بى‏خوابى شدم؛ خواستم به حرم بروم؛ دیدم بى‏موقع است؛ آمدم خوابیدم و دست ‏خود را زیر سرم گذاشتم که اگر خوابم برد، خواب نمانم؛ در عالم خواب دیدم خانمى وارد اطاق شد. چهره او را به خوبى دیدم ولى آن را توصیف نمى‏کنم . او به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عده‏اى از زوار من پشت در حرم از سرما هلاک مى‏شوند، آنها را نجات بده.»
ایشان مى‏فرماید: «من به طرف حرم راه افتادم؛ دیدم پشت در شمالى حرم (طرف میدان آستانه) عده‏اى زوار اهل پاکستان یا هندوستان (با آن لباس‌هاى مخصوص خودشان) در اثر سردى هوا پشت در حرم دارند به خود مى‏لرزند؛ در را زدم، حاج آقا حبیب - که جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز کرد؛ من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت‏ سر من وارد حرم شدند و در کنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند؛ من هم آب خواستم و براى نماز شب و تهجد وضو ساختم .»
برگرفته از سایت حضرت معصومه


نوشته شده توسط مهدی | سه شنبه 86 آبان 8 | ساعت 12:0 صبح | ...
   حضرت آیت الله اراکى نقل مى‏کردند: «آقاى شیخ حسنعلى تهرانى رحمة الله (جد مادرى آقاى مروارید) که از علماى بزرگ و شاگردان فاضل میرزاى شیرازى محسوب مى‏شدند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، برادرى داشت ‏به نام حاج حسینعلى شال فروش که از تجار بازار بود و در تمام مدتى که حاج شیخ مشغول تحصیل بودند، ایشان ماهى 50 تومان به او شهریه مى‏داد تا این که برادر تاجر فوت مى‏کند و جنازه او را به قم حمل مى‏کنند و در آنجا دفن مى‏نمایند.
       حاج شیخ حسنعلى (که در اواخر عمر در مشهد ساکن بودند) به وسیله تلگراف، از فوت برادر مطلع مى‏شود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا علیه السلام عرض مى‏کنند: «من خدمت ‏برادرم را یک بار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین که بیایم اینجا و از شما خواهش کنم که به خواهرتان حضرت معصومه علیهاالسلام سفارش ایشان را بفرمائید که کمکى به برادرم بکند.»
      همان شب یکى از تجار که از قضیه اطلاع نداشت، خواب مى‏بیند که به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده است. در خواب به او مى‏گویند: «حضرت رضا علیه السلام به قم تشریف آوردند، یکى براى زیارت خواهرشان و یکى براى سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى به حضرت معصومه علیهاالسلام.»
        او معناى خواب را نمى‏فهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلى در میان مى‏گذارد و ایشان مى‏فرماید: «همان شب که شما خواب دیدى، من (درباره برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.» مرحوم آقا سید محمد تقى خوانسارى پس از شنیدن این خواب فرمود: «از این خواب استفاده مى‏شود که قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است. باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى را به حضرت بفرمایند والاّ خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در کار مداخله نمى‏کنند؛ چون این در محدوده حضرت معصومه علیهاالسلام است و مداخله در این محیط نمى‏شود.»
برگرفته از سایت حضرت معصومه
نوشته شده توسط مهدی | یکشنبه 86 آبان 6 | ساعت 12:0 صبح | ...
در مقام و منزلت و جایگاه این بانوى بزرگوار نزد اهل بیت علیهم السلام همین بس که امام صادق علیه السلام فرمودند: «الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الى قم فیها امراة هى من ولدى اسمها فاطمة بنت موسى، تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة باجمعهم; (2) آگاه باشید بهشت هشت در دارد که سه در آن به سوى قم است . بانویى از فرزندان من در آنجا وفات مى‏کند که نامش فاطمه دختر موسى است . همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت مى‏شوند.»
        همچنین امام رضا علیه السلام درباره آن حضرت فرمودند: «من زارها عارفا بحقها فله الجنة؛ (3) هر کس او را - در حالى که حقش را مى‏شناسد - زیارت کند، بهشت ‏از آن اوست.»

نوشته شده توسط مهدی | چهارشنبه 86 آبان 2 | ساعت 12:0 صبح | ...
زمینی که هم اکنون مرقد مطهر حضرت معصومه (س) و صحن و سرای آن حضرت در آن جای دارد در عصر ورود حضرت معصومه (س) به قم با نام بابلان خوانده می شد و از باغهای ساحلی موسی بن خزرج اشعری بود. پس از وفات حضرت معصومه (س) جنازه مطهر او را غسل داده و کفن کردند. و به همین زمین آوردند تا به خاک بسپارند . آل سعد سردابی حفر کردند در این وقت بین آل سعد اختلاف شد که چه کسی جنازه آن حضرت را در آن سرداب به خاک بسپارد؟ سرانجام اتفاق کردند که سیدی پرهیزکار و پیرمردی پارسا که به نام قادر معروف بود وارد سرداب شود و آن گوهر پاک را دفن کند. وقتی که به سراغ آن پیرمرد رفتند ناگاه از جانب صحرا دو نفر سوار نقابدار پیدا شدند وقتی به نزدیک رسیدند از مرکب خود پیاده شده و بر جنازه حضرت معصومه (س) نماز خواندند سپس داخل سرداب شده و جنازه را دفن کردند آنگاه بیرون آمدند و رفتند و کسی نفهمید که آنها چه کسی بودند. آن گاه موسی بن خزرج سقف وسایبانی از بوریا بر سر قبر مطهر برافراشت تا هنگامی که زینب دختر امام جواد (ع) وارد قم شد و قبه ای بر روی ان مرقد مطهر بنا کرد.
بعضی احتمال داده اند که نقابدار حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) بوده اند . این موضوع نیز در جای خود بسیار مورد توجه است از این رو که در مورد امامان (ع) دستور داده شده که جنازه آنها را امام دفن کند. بعضی از خواص نیز دارای چنین امتیازی هستند مانند حضرت عباس (ع) که جنازه مطهرش را امام سجاد (ع) دفن کرد وقتی بنی اسد برای کمک پیش آمدند امام سجاد (ع) به آنها فرمود : ان معی من یعیننی ؛کسانی ( از فرشتگان و ملکوتیان) همراه من هستند و مرا در دفن جنازه حضرت عباس کمک می کنند.

نوشته شده توسط مهدی | سه شنبه 86 آبان 1 | ساعت 12:0 صبح | ...
<   <<   6   7   8   9      >